آنچه از ترجمه و سیاق آیه فوق مشخص است این است که منشا اختلافات در ادیان گذشته این بوده است که پس از آنکه آنها عالم به دین شدند، با هم تفرقه کردند، آن هم نه از روی اختلاف عقیده بلکه از روی حسادت و ظلم و افزون طلبی. متاسفانه امروز نیز در جهان اسلام علمایی شروع به تفرقه نموده اند بطوری که علمای سنی مردم را ترغیب می کنند که شیعیان کافرند و برخی علمای شیعه نیز سنیها را بی دین میانگارند. در این شرایط است که دشمنان اسلام از این وضعیت سو استفاده می کنند و به این اختلافات دامن میزنند. رهبری معظم انقلاب کرارا” در صدد تبیین این امر بوده اند که کسانی که به اختلاف شیعه و سنی دامن می زنند نه شیعه اند و نه سنی. وقتی این اختلافات پیش بیاید کسانی که نه شیعه را قبول دارند و نه اهل سنت را، از این موقعیت سو استفاده می کنند.
در این نوشتار بر آنیم تا با نگاهی به تفسیر آیه فوق، منشا اختلافات در ادیان را مورد بررسی قرار دهیم که به نظر می رسد این امر در جهان اسلام نیز بعنوان یکی از مهمترین دلایل اختلاف و تفرقه محسوب شود.
منشا اختلاف کجاست؟
از آنجا که یکى از ارکان دعوت انبیاى اولوالعزم عدم تفرقه در دین است و
مطمئنا همه آنها روى این مساله تبلیغ کردند، این سؤ ال پیش مى آید پس
سرچشمه اینهمه اختلافات مذهبى از کجا است؟
آیه فوق سرچشمه اصلى اختلافات دینى را چنین بیان مى کند: «آنها راه تفرقه
را پیش نگرفتند مگر بعد از آنکه اتمام حجت بر آنها شد، و علم و آگاهى کافى
به آنها رسید، و این تفرقه جوئى به خاطر حب دنیا و ریاست و ظلم و حسد و
عداوت بود.» (و ما تفرقوا الا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم)
آرى دنیا پرستان ستمگر، و حسودان کینه توز، در برابر آئین یکپارچه انبیا
قیام کردند، و هر گروهى را به راهى نمودند، تا پایه هاى ریاست خود را
تقویت کنند، و منافع دنیاى خویش را تامین نمایند، و حسادتها و عداوتهاى خود
را با مؤمنان راستین و مکتب انبیا آشکار سازند، ولى تمام اینها بعد از
اتمام حجت بود.
به این ترتیب سرچشمه اختلافهاى مذهبى جهل و بیخبرى نبود، بلکه بغى و ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى بود.
«دانشمندان دنیا طلب» و «عوامهاى متعصب و کینه توز» دست به دست هم دادند و این اختلافات را بنیان نهادند.
این آیه پاسخ روشنى است به آنها که مى گویند مذهب در میان بشر ایجاد اختلاف کرده، و خونریزیهاى فراوانى در طول تاریخ ببار آورده است ، زیرا اگر دقت شود مذهب همیشه عامل وحدت و یکپارچگى در محیط خود بوده است (همانگونه که در مورد اسلام و قبایل حجاز و حتى اقوام خارج از جزیره عرب تحقق یافت و به اختلافات پایان و امت واحدى ساخت.)
ولى سیاستهاى استعمارى در میان مردم تفرقه ایجاد کرد، به اختلافات دامن زد، و مایه خونریزى شد، افزودن سلیقه هاى شخصى و تحمیل آن بر مذاهب آسمانى خود یک عامل بزرگ دیگر تفرقه بود که آنهم از «بغى» مایه مى گرفت.
«بغى» به گونهاى که در ریشه اصلى لغوى آن ذکر کرده اند «درخواست تجاوز و انحراف از خط میانه و تمایل به افراط و تفریط» است ، خواه به این درخواست جامه عمل پوشیده شود یا نه، گاه در کمیت چیزى است، و گاه در کیفیت، و به همین مناسبت غالبا به معنى ظلم و ستم به کار مى رود.
سپس قرآن مى افزاید: «اگر فرمانى از سوى پروردگار تو صادر نشده بود که آنها تا سرآمد معینى زنده و آزاد باشند خداوند در میان آنها داورى مى کرد، طرفداران باطل را نابود مى ساخت و پیروان حق را پیروز می نمود.» (و لو لا کلمه سبقت من ربک الى اجل مسمى لقضى بینهم)
آرى دنیا سراى آزمون و پرورش و تکامل است ، و این بدون آزادى عمل امکان پذیر نیست ، این فرمان تکوینى خداوند است که از آغاز خلقت انسان بوده و دگرگونى در آن راه ندارد، این طبیعت زندگى دنیا است ، ولى از امتیازات سراى آخرت حل تمام این اختلافات و رسیدن انسانیت به یکپارچگى کامل است لذا از قیامت تعبیر به «یوم الفصل» شده است.
و در آخرین جمله به توضیح حال کسانى مى پردازد که بعد از این گروه بر سر کار آمدند، گروهى که عهد پیامبران را درک نکردند، و زمانى چشم گشودند که نفاق افکنان و تفرقه اندازان فضاى جامعه بشریت را با اعمال شیطنت آمیز خود تیره و تار کرده بودند، و آنها نتوانستند به خوبى حق را دریابند.(۱)
فرجام سخن
در این آیه یک بار «جاءهم العلم» آمده و یک بار «اورثوا الکتاب» یعنى با آنکه حقّ را مىدانند و وارث کتاب آسمانى هستند باز هم راه تفرقه مىپیمایند.
شک، گذرگاه خوبى است ولى توقف گاه خوبى نیست. آن شکى که به طور طبیعى پیدا شود و مقدّمه تحقیق و بررسى گردد، ارزش دارد، ولى اگر شک برخاسته از لجاجت و سوء ظن و سبب رکود و بىاعتنایى شود، ضد ارزش است.
پی نوشت:
بیرق